نویسنده: کاظم ایزدی
نشریه آزادی اندیشه، شماره ۱، خرداد ۹۴، صفحه ۴۸ تا ۷۸
۱- مقدمه
دراین نوشتار قصد داریم پیدایش وسیرتحول علوم اجتماعیِ درایران و کارکردآن را مورد تأمل و تعمق قرار بدهیم. ببینیم علوم اجتماعی، که درغرب از نیمه ی دوم قرن گذشته شکوفا شده وکاربردهای فراوان پیداکرده است در ایران درچه زمانی و چگونه مطرح شد. دراین مقاله، میخواهیم نقش نمونهای ازکارشناسان، فلاسفه، دانشمندان، اساتید غـربی و برخی سازمانهای بین المللی و همچنین بعضی از تحصیلکردگان ایرانی رشتههای علوم اجتماعی دانشگاههای معتبر دنیا در معرفی و گسترش آموزش و تحقیقات علمیِ مسائل اجتماعی در ایران را نشان دهیم. بامطرح کردن نمونههائی ازمطالعات و تحقیقات انجام شده درقالب طرحهای تحقیقاتی جامع، مطالعات وتحقیقات منطقهای و آمایش سرزمین، تکنگاری (منوگرافی)، مطالعات جامعهشناختی، جمعیتشناختی، مردمشناختی، روانشناختی اجتماعی، تحقیقات روستائی وعشایری، تحقیقات پایهای ومانندآن، قصد داریم تأثیراین نوع مطالعات وتحقیقات در شناخت مسائل ومعضلات جامعه و نقش آنها در تصمیمگیریهای منطقهای و ملی و برنامهریزیهای خُرد وکلان مملکتی درگسترهی زمان را نشان دهیم. ارائهی تصویری از نگاه و برداشت حاکمیتهای خودکامهی ایران (پیش و پس ازانقلاب) دربارهی علوم اجتماعی و گسترش و کاربرد آن در سطح کشور از دیگر اهداف این نوشتار است.
در نظر داریم با بررسی پروندهی آموزش عالی رشتههای علوم اجتماعی به معنای اخص کلمه نقش آن در تربیت پژوهشگر، محققِ زمینههای اجتماعی واقتصادی ونیز پرورش نیروی انسانی مورد نیازجامعه درسطح تکنیسین، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری را نمایان کنیم. قصد داریم با گسترش آموزش این علوم در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور پیش از انقلاب آشنا شویم و ببینیم رژیم جمهوری اسلامیای که بسیاری از استادان شاخههای این علوم را به دلائل یا بهانههای گوناگون (داشتن تفکرات غربی، نداشتن بینش اسلامی، متعهد نبودن به نظام ، همکاری با رژیم شاه وغیره) از دانشگاه اخراج و یا ممنوعالتدریس کرده وگفتمان زیادی درمضار آموزش علوم اجتماعی درمراکز آموزش عالی کشور و ضرورت حذف آن از دانشگاهها رامطرح کرده وشعارهای فراوانی در این باب داده است، چه ضرورت یا ضرورتهایی موجب شده که هم اکنون دربیش از۱۸ دانشگاه و یا مراکز آموزش عالی کشور، علاوه بر دانشگاههای تهران و دانشگاه آزاد اسلامی، این علوم تدریس می شوند.
برای این منظور، ابتدا به علوم اجتماعی و سیر تحول آن در دنیا نگاهی بسیار گذرا میاندازیم و آنگاه پیدایش و تحول علوم اجتماعی در ایران را کالبد شکافی می کنیم.
۲- نگاهی بسیار گذرا به تاریخ شکلگیری علوم اجتماعی
ریشههای علوم اجتماعی در پیش از میلاد مسیح و درنوشتهها و آرای فلاسفهی، به ویژه افلاطون و ارسطو و سپس رواقیون (قرن ۲م)،عبدالولید محمد ابن احمد ابن رشد فیـلسوف مسلمـان اسپانیــائی- انـدولـوسی( قرن۱٢م) و ابوزید عبدالرحمن بنمحمد بنخلدون(قرن ۱۵م – شناخته و معروف شده در قرن ۱٨ و۱٩) و…مشاهده میشود. دردورهی نوزائی وتجدید حیات علمی اروپا با آثار و آرای فلاسفه وپیشینیان جامعهشناسی قرن ۱۷و۱٨، چون فرانسیس بیکن وتأکید او برعلم تجربی و رنه دکارت و روش عقلی و شک او، جان لاک و مکتب تجربهگرائی او، ژان ژاک روسو و قرارداد اجتماعی و فلسفه سیاسی او، اما نوئل کانت و فلسفه عقلی او، بارون دو مُنتسکیو و روح القوانین او، سن سیمون و نظریه او پیرامون جهانی شدن، اگوست کنت و مکتب پوزیتیویسم و اندیشه اثباتی او و…ریشه دوانید و در اواخر قرن نوزدهم با آثار و آرای فلاسفه و جامعهشناسانی نظیر فریدریش هگل و تاریخگرائی و ایده آلیسم او، کارل مارکس و مکتب او، آلکسی دوتوکویل و دمکراسی او و سپس دراوائل قرن بیستم، بهویژه با دیدگاههای جامعهشناسانی نظیر امیل دورکیم و خودکشی و تقسیم کار او، تالکوت پارسنز و بحث کُنش اجتماعی او و… بارور شده است. علوم اجتماعی پس از جنگ بینالملل دوم و در نیمهی دوم قرن گذشته و با تأثیرپذیری از جامعه شناسیِ تجربی- تحلیلی امریکایی رُشد کرده وبه تدریج شاخههای متعدد دوانده و دانشگاهها به آموزش و تحقیق در زمینههای اجتماعی توجه خاص نمودهاند ودولتها برای شناخت پدیدههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و پیدا کردن راهحل یا راهحلهای مناسب برای آن پدیدهها و سپس مراکز تجاری- صنعتی برای شناخت و حل مسائل و معضلات خود و بازاریابی به تحقیقات اجتماعی روی آوردهاند. هم اکنون در جوامع پیشرفته و مُدرن، این درخت تنومند با شاخههای متعدد خود برای شناخت پدیدههای اجتماعی به کار می رود و در بسیاری موارد پیشنیاز برنامهریزیهای رُشد و توسعه و مُدرنیزاسیون جامعه تلقی می شود.
۳- پیدایش و تحول علوم اجتماعی در ایران
درایران، ایدههای علوم اجتماعی دراواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم به تدریج جوانه زد و رشد کرد. کُنشگران ترقیخواه و ایرانیان مجاهد وآنان که دراثر فقرو فلاکت ناشی از جنگهای ایران وروس و دخالتهای قدرتهای استعماری روس و انگلیس درایران برای تجارت و یا کار به ایالتهای جنوبی روسیه- قفقاز، به ویژه بندر پویای باکو مهاجرت می کرده یا به آن منطقه رفت وآمد داشته اند، با دولت- ملت، جنبشهای سوسیال دمکراسی و انقلابی روسیه وتشکلهای سندیکایی، حزبی وسوسیالیسم آشنا شدند؛ ایرانیان تحصیل کرده درکشورهای اروپای غربی تحولات سریع آن دنیای جذابِ پویا وپرتحرک را لمس و درایران مطرح میکردند؛ مدرسه دارالفنون (۱۲۳۰/۱۸۵۱م) تأسیس شد و نظام آموزشی و پرورشی از مکتبی ودینی به مدرسهای مُدرن تغییر کرد و مدرسۀ علوم سیاسی ( ۱۲۷۷/ ۱٨٩۸م) و مدرسه حقوق ( ۱۲٩۸ /۱٩۱٩م ) ایجاد شد؛ جنبش مشروطیت به نتیجه رسید و مجلس شورای ملی تشکیل و قانون اساسی نوشته وتصویب شد؛ رضاشاه به سلطنت رسید و الگوی دنیای غرب را برای رُشد و توسعهی ایرانِ سنتی، فقیر، ایستا وعقبمانده ایدهآل دانست و برای این منظورتحصیل ایرانیان دراین کشورها را ضروری. لذا ازمجلس شورای ملی خواست تا قانون اعزام محصل به خارج را تصویب نماید. قانون اعزام محصل به خارج درشهریور۱۳۰٨ تصویب و دولت موظف شد به مدت پنج سال هر سال صد نفر دانشجو به کشورهای خارج، عمدتاً اروپای غربی اعزام نماید.
بخشی ازاین دانشجویان اعزامی به اروپای غربی فرانسه و آلمان رفتند وضمن تحصیل در رشتههای مختلف دانشگاهی با جنبشهای اجتماعی- سیاسی و نظریههای مطرح درآن جوامع هم آشنا شدند.
بخشی از اینان با کولهباری از اندیشههای اجتماعی- سیاسی به کشور بازگشتند. درهمین دورهی زمانی کتاب سیرحکمت در اروپا، نوشتهی محمد علی فروغی (در۱۳۱۰و جلد دوم وسوم آن به ترتیب در ۱۳۱٨و۱۳۲۰) انتشار یافت. این کتاب دقیق درجامعهی سنتی، ایستا و فقیر ایران با اقبال زیادی مواجه شد. مسلماً مطالعهی این کتاب نیز، همچون مشاهده ومطالعهی تحولات روسیه و دنیای غرب وآشنایی با اندیشهها ومکتبهای فکری مطرح (نظیر لیبرالیسم، مارکسیستی- لنینیستی ، اندیشهی نئو مارکسیسمِ مکتب فرانکفورت و مکتب شیکاگو) درآشنا کردن و یا بســط سطح شناخت کُنشگران سیاسی و دستاندرکاران امور مملکتی دربارهی ایــدههای اجتــماعی و کاربرد آن در جامعه تأثیر زیادی داشته است.
برای نمونه، درایران تفکر لیبرالی با مراجعت عدهای از این دانشجویان اعزامی به کشورهای اروپائی غربی، به ویژه فرانسه وعلی الخصوص آنان که در رشتههای علوم انسانی واجتماعی تحصیلکرده بودند به بحث وفحص گذارده شد و طرفداران زیادی پیدا کرد. بخشی ازاین دسته ازتحصیلکردگان به سیاست روی آورده وخدمت حکومت رضاشاه را پیشه کردند. در مواردی هم که نمیتوانستند یا نمیخواستند با ساز او همساز شوند و مایل بودند که به کار خود ادامه دهند، مورد غضب قرار گرفته و خانهنشین میشدند ویا به خارج از کشور مهاجرت می کردند و یا به زندان و شکنجه محکوم میشدند. بخشی نیز به دانشگاه وتدریس رویآوردند.
در دههی اول حکومت پهلوی دوم، اکثر این نوع تحصیل کردگان طرفدارلیبرالیسم به تدریج به صورت کُنشگران اصلی نقشآفرین شده و قانونمداری، مدنیت وآزادیهای مشروع شهروندی را در جامعه رُشد دادهاند. استقرار نوعی حکومت مردمی، شکل گیری جبههی ملی به رهبری دکترمحمد مصدق، ملی شدن صنعت نفت از جمله محصول این دورهاند. شاه جوان، که اندیشهی آزاد و دمکراسیخواهی را برنمیتابید ومانع خودکامگی می دانست، از دههی دوم سلطنت خود تغییر رویه داد وبا کودتای ۲٨ مرداد۱۳۳۲ این گروه را شدیداً سرکوب کرد، رهبران آن را دستگیر و به زندان افکند و یا از صحنهی سیاسی ایران کنارشان گذاشت و…
گروه دیگری از دانشجویان اعزامی به خارج و بخش دیگری ازایرانیان تحصیلکرده در اروپا، بهویژه آلمان مانند تـقی ارانی، بـزرگ عـلوی، سلیمان میرزا اسکندری، ایرج اسکندری، رضا رادمنش، احسان طبـری (بعدها در مسکو وبرلین تحصیل کرده بود)، عبدالصمد کامبخش تحصیلکردهی روسیه ودیگران، که بعداً به گروه۵۳ نفرمعروف شدند ازمکتب کارل مارکس تأثیر پذیرفته و به چپ گرویدند وجانبداری از تفکر سوسیالیستی- کمونیستی را در صدر برنامههای سیاسی خود قرار دادند.
این گروه نیز فراز ونشیبهای زیادی را طی کرد. برای نمونه، درسال ۱۳۱۲ انتشارمجلهی دنیا را آغاز کرد و تا اردیبهشت سال ۱۳۱٦ درآن به نشر اندیشهی مارکسیستی- کمونیستی پرداخته است. سرانجام درهمین دورهی رضاشاه بسیاری ازاعضای این گروه معروف به ۵۳نفر به اتهام فعالیتهای اشتراکی دستگیر و زندانی شدند و گروهی نیز به خارج از کشور گریختند. از گروهی که به زندان افتادند، عده ای راه خود را عوض کردند و آزاد شدند. بقیه نیز، به جز تقی ارانی که در زندان درگذشت، پس از تبعید رضاشاه (شهریور ۱۳۲۰) و به حکومت رسیدن محمدرضا پهلوی ازز زندان آزاد شدند.
درهمان سال ۱۳۲۰حزب توده را بنیاد نهادند و برای مدتی در امور کشوری نقشآفرین شدهاند. همانطور که بیان شد حکومت محمدرضا شاه هم نتوانست این گروه دگراندیش را تحمل کند. لذا پس از تثبیت موقعیتش، با انجام کودتای ۲٨ مرداد سال ۱۳۳۲ صدها نفر از فعالین این گروه، بهویژه کادرافسری حزب را نیز ،همانند ملیون وسایردگراندیشان به زندان افکند . برخی را به اعدام محکوم کرد یا خود جلای وطن کردند. حزب توده هم غیرقانونی اعلام شد و به فعالیتهای مخفی روی آورد. تفکر مارکسیستی–لنینیستی زنده ماند و در جامعهی روشنفکری و دگراندیشی ایران، به رغم محدودیتها وممنوعیتها جان تازهای گرفت و رُشد شتابانی پیدا کرد و بهتدریج به صورت مُد روز محافل روشنفکری ودگراندیشی ایران درآمد. درست است که اکثریت این گروه سمت دانشگاهی و یا اجازهی تدریس در دانشگاهها را نداشتند ولی با بحث، تبادل نظر و تحلیل مسائل اجتماعی- سیاسی ایران در اشاعه و گسترش علوم اجتماعی بسترساز بودهاند و نقش آفرین.
باری همانطور که اشاره شد، شماری از این فارغالتحصیلان به آموزش عالی روی آورده و در مدرسهی حقوق وعلوم سیاسی و سپس با تأسیس دانشگاه تهران درسال ۱۳۱۳به پیشنهاد علی اصغر حکمت، کفیل وزارت معارف و درایت عیسی صدیق اعلم، رئیس دارالتعلیم عالی وقت به تدریس در این تنها دانشگاه ایران اشتغال ورزیدند. تعدادی از این دسته که دررشتههای فلسفه و علوم اجتماعی به معنای اعم کلمه تحصیلکرده بودند، مانند علیاکبر سیاسی، یحیی مهدوی و غلامحسین صدیقی در دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران اشتغال ورزیدند و به تدریج رشتههای آموزشی دانشگاهی علوم اجتماعی به معنای خاص کلمه را ایجاد و این علوم را به جامعه معرفی کرده اند.
از آنجا که هدف این مقاله پیدایش علوم اجتماعی به معنای خاص و تحول آن در ایران میباشد ، بحث را با آموزش رشتههای علوم و تحقیقات اجتماعی در سطح دانشگاه ونقش پراهمیت آن درمعرفی این علوم به جامعه ی ایران پی میگیریم.
همانطور که گفته شد، علیاکبر سیاسی، یحیی مهدوی و غلامحسین صدیقی استادی دانشگاه را پذیرفتند. علی اکبر سیاسی پس از فراغت از تحصیل در رشته روانشناسی ازفرانسه (۱۳۰٩) به ایران بازگشت. با تأسیس دانشگاه تهران به تدریس دردانشکده ی ادبیات وعلوم (رشتهی علوم از سال ۱۳۳۴ به صورت دانشکدهی مستقل در آمد) روی آورد، به درجهی استادی رسید و سالها ریاست دانشکده ادبیات و مدتی ریاست دانشگاه تهران را به عهده داشته است وغیره.
یحیی مهدوی پس از اخذ لیسانس از دارالمعلمین عالی جزء دانشجویان اعزامی دورهی رضاشاهی به فرانسه رفت(۱۳۱۰). در سال ۱۳۱۷ تحصیلات عالی خود را در رشتهی فلسفه در دانشگاه پاریسِ به پایان برد و به ایران بازگشت و به استخدام دانشکده ادبیات دانشگاه تهران درآمد (۱۳۲۰) و گروه آموزشی فلسفه را بنیاد نهاد. درسال ۱۳۲۳ اولین کتاب علوم اجتماعی زیر عنوان “علم الاجتماع ” را تألیف- ترجمه کرد و غیره.
غلامحسین صدیقی جزو دومین گروه دانشجویان اعزامی به خارج به فرانسه رفت (۱۳۰٨). صدیقی پس از گذرانیدن تز دکترای خود در رشتهی فلسفه با گرایش جامعه شناسی (۱۳۱۷) به ایران بازگشت. درهمان سال دردانشکده ادبیات دانشگاه تهران استخدام شد و تدریس جامعه شناسی، که درآغاز تأسیس دانشگاه تهران ویل هانس آلمانی و بعد از او اسدالله بیژن و یا یحیی مهدوی تدریس می کردند را به عهده گرفت(ایضاً ۱). در دولت دکتر محمد مصدق به وزارت رسید و با او به زندان رفت و پس از پایان محکومیت به دانشگاه باز گشت.
غلامحسین صدیقی درسال۱۳۳٦ با کمک یحیی مهدوی و علی اکبر سیاسی رئیس وقت دانشکدهی ادبیات (هرسه نفر با گرایش لیبرالی) و با تصویب شورای دانشکده ادبیات دانشگاه تهران (بعداً ادبیات وعلوم انسانی) گروه آموزشی علوم اجتماعی درسطح لیسانس را ایجاد کرد و تدریس دروسی نظیر مقدمات جامعهشناسی و جامعهشناسی عمومی و سپس جمعیتشناسی، مردمشناسی، روانشناسی اجتماعی، روشهای آماری و روشهای تحقیق در علوم اجتماعی را در برنامه درسی این رشته قرار داد .
بنابراین، آموزش عالی علوم اجتماعی در ایران عملاً در سال ۱۳۳٦ و در دانشگاه تهران با گرفتن تعدادی دانشجو درسطح لیسانس آغاز شد. نظر به اینکه اکثریت استادان و مدرسان رشتهی علوم اجتماعی را فارغالتحصیلان فرانسوی-سوئیسی تشکیل میدادند، مکتب تفکر فرانسوی و عقاید و نظرات فلاسفه و دانشمندانی نظیر مُنتسکیو، امیل دورکیم، ژان ژاک روسو، ولتر، اوگوست کنت و ژرژ گورویچ و دیالکتیک او در محتوای درسی دانشجویان این رشته جایگاه مهمی داشت، گرچه نظریات جان لاک، توماس هابزِ انگلیسی، یا ماکس وبر، امائول کانت، فریدریش هگل و کارل مارکس آلمانی و سپس پیتریم سوروکین، تالکوت پارسنز و جامعه شناسی تجربی – تحلیلی امریکائی هم بهتدریج جایگاه ویژهای پیداکردهاند.
اسناد و مدارک نشان میدهد که یک سال پس ازایجاد رشتهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی زیر نظر این رشته تأسیس شد. در سال ۱۳۵۱ به دانشکده علوم اجتماعی و تعاون دانشگاه تهران تبدیل شد(۲). با افزایش چشمگیر بهای نفت در نیمهی دوم دهه۱۳۴۰ و بهویژه دههی اول۱۳۵۰ آموزش رشتههای علوم اجتماعی به سرعت گسترش یافته و دانشگاه ملی تهران و دانشگاههای شهرستانهایی نظیر مشهد، اصفهان، شیراز، تبریز وهمدان نیز به دائر کردن رشته علوم اجتماعی، بهویژه جامعه شناسی مبادرت ورزیدند.
در نیمهی اول دههی ۱۳۵۰( بر پایهی مصوبهی شورای دانشگاه تهران) دانشجویان برخی از رشتهها، مانند رشتههای پزشکی- پرستاری، معماریِ هنرهای زیبا ، رشتههای حقوق وعلوم سیاسی، اقتصاد و رشتههای دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی موظف شدند حداقل دو واحد در نظام واحدی درس جامعهشناسی را جزو دروس اجباری خود انتخاب کنند وبا موفقیت بگذرانند.
نظر به اینکه مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در پیدایش و گسترش علوم اجتماعی به معنای اخص کلمه و در شناساندن این علوم و کاربردهای آن درایران نقش تعیین کنندهای داشته است، اکنون بحث را با پیدایش و تحول این نخستین مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران دنبال می کنیم. امیدواریم در لابلای مباحثی که مطرح خواهند شد تحول این علوم درسطح کشور بهتر شکافته ودرک وفهم شود.
۳-۱- مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران
۳-۱- ۱-تاریخچه
در سال ۱۳۳۵منوچهر اقبال، رئیس وقت دانشگاه تهران که برای جذب فارغ التحصیلان ایرانی به اروپای غربی سفر کرده بود، به پیشنهاد مصطفی مصباح زاده استادِ دانشکدهی حقوق وعلوم سیاسی وبنیانگذارِ مؤسسه کیهان، در پاریس از جمله با احسان نراقی شاگرد ژرژ پیاژه( G. Piajet)، لیسانسیهی جامعه شناسی دانشکده اقتصاد وعلوم اجتماعی دانشگاه ژنو و متأثر از اندیشههای آلفرد سووی (A. Souvy) بنیانگذار مؤسسه تحقیقات دمگرافی پاریس وشاگرد ژرژ بالاندیه Balandier) G.) و کارورز مؤسسه فوقالذکر ملاقات کرد. نراقی در این ملاقات تأسیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات دردانشگاه تهران را به منوچهراقبال پیشنهاد کرد. این پیشنهاد پذیرفته و قرار شد طرح اولیهی آن را بنویسد. نراقی در سفری که به ایران داشت، طرح اولیهی تأسیس مؤسسه مطالعات وتحقیقات اجتماعی را با غلامحسین صدیقی، استاد جامعه شناسی و رئیس گروه آموزشی علوم اجتماعیِ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و سپس یحیی مهدوی، مؤلف-مترجم کتاب علم الاجتماع وعلیاکبر سیاسی، رئیس آن دانشکده در میان گذارد و با استقبال آنان مواجه شد.
درنتیجه، اساسنامه و آئیننامهی مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی نوشته شد و ابتدا در شورای دانشکده ادبیات و سپس در شورای دانشگاه تهران به تصویب رسید و مراحل قانونی آن طی شد. و مؤسسه در آبانماه ۱۳۳۷، یعنی یک سال پس از ایجاد رشتهیِ لیسانس علوم اجتماعی در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران با موافقت علیاکبرسیاسی و درایت وکوشش غلامحسین صدیقی و احسان نراقی و همکاری جمشید بهنام (دکترای دولتی درعلوم اقتصادی از دانشگاه پاریس)، شاپور راسخ (دکتردر جامعه شناسی از دانشگاه ژنو)، علیمحمد کاردان (دکتر در فلسفه وعلوم تربیتی از دانشگاه ژنو) وعباسقلی خواجه نوری ( دکتردرآمار ازدانشگاه پاریس) و با هدف توأم نمودن جهات نظری و عملی علوم اجتماعی و انجام تحقیقات علمی و کاربردی، مشاوره دادن به کارگزاران امورمملکتی و همچنین پرورش نیروی انسانی درسطح فوق لیسانس(کارشناسی ارشد) بهصورت زیرمجموعهی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تأسیس گردید و در محل کاخ نگارستان استقرار یافت و فعالیت خود را آغاز نمود. غلامحسین صدیقی به سمت رئیس مؤسسه و احسان نراقی به عنوان مدیر مؤسسه انتخاب شدند.
۳-۱-۲- فعالیتهای آموزشی
۳-۱-۲-۱-دورهی فوق لیسانس- کارشناسی ارشد
درواقع، مؤسسه با پذیرش دانشجو در دورهی فوق لیسانس( کارشناسی ارشد) در همان سال تأسیس- سال تحصیلی ۳۸-۱۳۳۷ کارآموزشی خود را آغاز کرد. در این سال تحصیلی و سال تحصیلی بعد با نظر دکترغلامحسین صدیقی رئیس مؤسسه، که معتقد بود کلیهی تحصیلکردگان ایرانی باید با علوم اجتماعی آشنائی داشته باشند و تنها از این راه است که میتوان ایرانیان را در دفاع از حقوق فردی و جمعی مدد رساند(۳) از تمام لیسانسیههای داوطلب تحصیل در این دوره، اعم از مهندس، نظامی، کارمند، روحانی و مانند آن ثبت نام بهعمل آمد. به دلیل تازگی مباحث وعلاقهی لایهی تحصیل کردهی جامعه به مسائل سیاسی واجتماعی روز با استقبال زیادی مواجه شد ودر نتیجه در دو سال تحصیلی ۳۸-۱۳۳۷و۳٩-۱۳۳۸ متجاوز از۷۰۰ تن دراین دوره به تحصیل اشتغال ورزیده اند.
باری، این رویهی گزینش دانشجو از سال سوم فعالیت مؤسسه تغییر کرد وهر سال تحصیلی ازطریق امتحان ورودی ومصاحبه حضوری بین۱۰تا۲۰تن از فارغالتحصیلان دوره لیسانس رشتههای علوم اجتماعی و سایر رشتههای دانشکده ادبیات و اقتصاد وعلوم سیاسی – نه هر لیسانسیهای- دانشجو پذیرفته میشد.
درآن شرایط ، کمبود شدید منابع درسی به زبان فارسی یکی از مشکلات اساسی دانشجویان این رشته بود، آن هم دانشجویانی که اکثرا به زبان خارجی تسلط لازم و کافی را نداشته و قادر نبودند ازمنابع اصلی استفاده نمایند. اغلب مدرسین مجبور بودند متن مورد بحث در کلاس را ترجمه و تدریس نمایند و دانشجویان نیزاز صحبتهای استاد جزوه بردارند. درچنین شرایطی برای برخی واژهها چند معادل به کاربرده می شد که در مواردی از دقت لازم برخوردار نبود ، نارسا بود و فهم و درک دقیق مطلب را دشوار می کرد.
درست است که به ضرورت متن گاهی برای یک واژه چند معادل برگزیده و یا خود واژه به کار برده می شود. ولی اگر معادل انتخابی رسا وگویا ودقیق نباشد و انتخاب سلیقهای صورت بگیرد، آن هم درشرایطی که مترجم تسلط کافی به زبان فارسی و یا خارجی ندارد، فهم و ادراک مطلب دشوار میشود. برای نمونه، واژهی “اتیتود” را بافر پرهام “وجه تلقی”، یحیی مهدوی” حالت” یا “وضع”، محمد قاضی “رویه”، محمود عنایت “گرایش”، علی محمدکاردان “وضع نفسانی” یا “حالت” ترجمه کرد. نویسنده این مقاله در روششناسی هیچکدام ازاین معادلها را رسا، گویا و دقیق ندانسته و درکتاب روش تحقیق درعلوم اجتماعی از واژهی “ایستار” استفاده کرد که بهتدریج پذیرفته شد و جا افتاد.
بنابراین دو امر در اولویت خاص قرارگرفت: از یکسو بحث و گزینش معادل یا معادلها برای واژههای مطرح دراین علوم نوپا وازجانب دیگر ترجمه و تألیف کتب درسی. درنتیجه در سال ۱۳۴۸ “انجمن گزینش واژههای علوم اجتماعی” مرکب از استادان این رشته و برخی صا حب نظران زیر نظر دکتر صدیقی تشکیل شد ودر نشستهای خود برای واژههای علمی در پیوند با مباحث مطرح در علوم اجتماعی و یا درترجمهی کتب معادل یا معادلهای فارسی مناسب برگزید(۴). بسیاری از واژههای مصوب انجمن پذیرفته وبهکاربرده شدند وبهتدریج هم جا افتادند.
اولویت دیگر، یعنی کمبود شدید منابع درسی نیز با ترجمه وتألیف کتب توسط استادانی چون بهنام، راسخ ، محمود صناعی و کاردان و مترجمین علاقمند به مسائل اجتماعی به تدریج کاهش یافته است.
باری، درمؤسسه هممانند سایر رشتههای دانشگاهی، دانشجویان موظف بودند با نظام واحدی درس بخوانند. ۱۷واحد درس اجباریِ جامعه شناسی، روشهای آماری، علم اقتصاد، روانشناسی اجتماعی و روشهای تحقیق درعلوم اجتماعی و۵ واحد اختیاری را از میان دروسی که درهر نیمه سال رشته علوم اجتماعی عرضه می کرد وهمچنین تز خود را با موفقیت بگذرانند و به درجهی فوق لیسانس(کارشناسی ارشد) در رشته جامعه شناسی نائل گردند. البته طبق آئیننامهی مؤسسه، دانشجویان فوق لیسانس از تحصیل آن دسته از دروسی که در دورهی لیسانس گذرانیده بودند با نظر امور آموزشی معاف می شدند(ایضاً۳).
اعضای هیئت علمی گروه آموزشی علوم اجتماعی دانشکده ادبیات در سالهای آغازین شکل گیری مؤسسه عبارت بودنداز: غلامحسین صدیقی، احسان نراقی، جمشید بهنام، علی محمد کاردان به عنوان اعضای تمام وقت و ثابت و شاپور راسخ، عباسقلی خواجه نوری، یحیی مهدوی، خداداد فرمانفرمایان، ابوالقاسم قندهاریان، علی مدنی، محمد حسن گنجی، سعید نفیسی، هوشنگ نهاوندی، حسین کاظم زاده، ایرج افشار، ابوالقاسم قندهاریان، پیر بسینه مردمشناس فرانسوی و کورت مارتین فارغالتحصیل اقتصاد دانشگاه اکسفورد وآنتونفسکی فیلسوف امریکایی به عنوان حقالتدریسبگیر یا وابسته .
ضمناً با همین دیدگاه دکترصدیقی که همهی ایرانیان باید با علوم اجتماعی آشنا شوند، مؤسسه درسال دوم فعالیت خود دوره دوسالهی آموزش تکمیلیای هم درسطح فوق دیپلم دائر کرد که اشارهای به آن لازم به نظر می رسد.
۳-۱-۲-۲– دوره فوق دیپلم یا آموزش تکمیلی
این دوره دوساله با هدف آشنا ساختن جوانان با علوم اجتماعی و اشائهی آن در جامعه، در سال تحصیلی ۳٩-۱۳۳۸ دائر شد وهر ساله از طریق مسابقهی ورودی از میان داوطلبان دارای دیپلم متوسط حدود ۱٩ تن دانشجو پذیرفت. این دانشجویان موظف بودند لااقل ۱٦واحد از دروس اجباری رشتهی علوم اجتماعی مانند جامعهشناسی عمومی، روانشناسی اجتماعی، مقدمات علم اقتصاد، سازمانهای اجتماعی ایران، روشهای آماری و تحقیق درعلوم اجتماعی و ٦واحد دروس اختیاری از مجموعه دروسی که این گـروه آموزشی درهر نیم سال عرضه می کرد، نظیر مـردم شناسی، اصـول آموزش و پرورش ومسائل اجتماعی ایران را بگذرانند. این دانشجویان همچنین موظف بودند در سال آخر پایاننامه یا بررسی میدانیای رازیرنظر یکی از استادان خود انتخاب نمایند وبا راهنمائی او به پایان برند وبه تصویب او برسانند. این پایان نامه دو واحد درسی به حساب می آمد.
درپایان دوره دو ساله به دانشجویانی که این۲۴ واحد درسی را با موفقیت میگذراندند دانشنامهی دورهی تکمیلی -معادل فوق دیپلم- داده می شد. دارندگان این دانشنامه حق داشتند بدون گذرانیدن کنکور، ورودی درسال دوم رشتهی علوم اجتماعی دانشکدهی ادبیات ثبت نام نمایند ودوره سه سالهی لیسانس را در دو سال تحصیلی (چهارترم) بگذرانند و به درجه لیسانس علوم اجتماعی نائل آیند(ایضاً۳).
این دوره عملاً دو سال تحصیلی دانشجو پذیرفت وسپس منحل شد.
مؤسسه گهگاهی بنا به خواست سازمانی یا درارتباط با سازمانهای بین المللی دورههای کوتاه مدت آموزشی یا تحقیقاتی نیزبرگزارمی کرد. آموزش معلمان کلاسهای سوادآموزی تابعی یا برگزاری سمینار بینالمللی رفاه اجتماعی با همکاری سازمان بین المللی رفاه اجتماعی مستقر در بانکوک ِ تایلند و یا دورهی کوتاه مدت دوترمی رفاه اجتماعی و توسعه و دادن آموزش به ۱٠ تا ۱۵ نفر از لیسانسیههای علوم اجتماعی دراین دوره از این نمونهاند. این دوره رفاه و توسعه پس ازانقلاب دوباره دائر و به صورت کارشناسی ارشد توسعه فعال گردید(۵و۸).
در اینجا لازم به ذکر است که پیش از تشکیل دانشکده علوم اجتماعی و تعاون در سال ۱۳۵۱، که بعداً به آن می پردازیم، همواره مدیریت امورآموزشی مؤسسه به عهدهی غلامحسین صدیقی، رئیس مؤسسه و امور تحقیقاتی و رایزنیها از بدو تأسیس تا سال ۱۳۴۸ به عهدهی احسان نراقی، مدیر مؤسسه بود و سپس فیروز توفیق سکان را به دست گرفت و تا تشکیل دانشکده آن را مدیریت نمود. با تشکیل دانشکده نادر افشارنادری از سوی رئیس دانشکده به سمت رئیس مؤسسه منصوب شد.
مؤسسه در مدت کوتاهی با تلاش وقفه ناپذیر نراقی و رابطهی اواز یک سو با مراکزدانشگاهی، به ویژه مؤسسه دموگرافی پاریس و دانشگاه سوربن و مراکز بینالمللی مانند یونسکو و از جانب دیگر با مراکز قدرت داخلی و به پشتوانه و کوشش و نفوذ استادانی چون غلامحسین صدیقی، جمشید بهنام، شاپور راسخ، فیروز توفیق، علی محمد کاردان و جلب همکاری شماری از کارشناسان و محققان اروپائی مانند پل وییی(Paul Vieille ( و پییر بسنیه(Pierre Bessaignet )فرانسوی، سپس اُپ لن (c. Optland)هلندی، ژان کلود شاستلان(( J.C. Chasteland و اُدیل پویشAudil Puech)) فرانسوی و ژاکلین رودولف طوبی( J. R. Tuba) امریکائی و انجام مطالعات وتحقیقات روانشناختی- اجتماعی درباره کارگران شرکت ملی نفت در آبادان و تحقیقات مشابه برای برخی دیگر از سازمانهای دولتی(بعداً به آن ها اشاره خواهد شد) توانسته به تدریج توجه نخبگان وتصمیم سازان دولتی را بهسوی نقش معنادارعلوم و تحقیقات اجتماعی درشناخت پدیدههای اجتماعی، ارزشیابی عملکردها ، تصمیمگیری و برنامهریزیهای رُشد وتوسعه جلب نماید.
این نخستین مؤسسه تحقیقات اجتماعی درایران با همکاری متفکران و پژوهشگران ایرانی وخارجی، بهویژه فرانسوی، انگلیسی، هلندی، ایتالیا ئی،امریکائی و باداشتن امکانات بسیار محدود موفق شد در زمانی کوتاه، با تکیه بر دادههای عینی متکی برروشهای علمی شناخت پدیدههای اجتماعی واعزام دانشجو به دانشگاههای معتبر دنیا، به صورت یک مؤسسهی مطالعاتی و تحقیقاتی معتبر جهانی شناخته شود، آن هم در کشوری چون ایران و نظام روابطی حاکم بر آن.
اعتبار و پیشرفتی که به نظر میرسد جز ترکیبی ازشخصیت، شأن واعتبارغلامحسین صدیقی و مدیریت نراقی به عنوان موتور تازه نفس وهمکاری صمیمانهی استادان ومحققان علاقمند به شناخت مسائل اجتماعیِ ایران، که با حقالزحمهای بسیارناچیز کارهای تحقیقاتی را با دید علمی وعشق و علاقه و بدون وارد کردن گرایشهای سیاسیشان انجام می دادند، ممکن نبود.
۳-۱-۲-۳– فعالیتهای تحقیقاتی و رایزنیهای مؤسسه
نظر به اینکه درایران بررسی وشناخت پدیدههای اجتماعی با روش علمی از طریق مطالعات و تحقیقات عملی همین مؤسسه آغاز گردید ، بهجاست نمونههائی ازعملکرد بخشهای تحقیقاتی این اولین مؤسسه را کمی بشکافیم.
در ابتدا، باید گفت که ایجاد بخش تحقیقاتی در مؤسسه غالباً فرد- موضوع محور بوده و به منظور تمرکز دادن، ساماندهی امور مطالعه و تحقیق ارجاعی و یا مصوب مؤسسه شکل می گرفت. برای نمونه، بخش تحقیقات جامعه شناسی شهری با ورود شاپور راسخ و مأموریت گرفتن پل وییی کارشناس فرانسوی به مؤسسه و ارجاع طرح بررسی شهر آبادان ومسائل اجتماعی- روانی و نحوۀ گذران اوقات فراغت ساکنان آن، که غالباً کارکنان شرکت نفت بودند پایهگذاری شد. با شروع تحقیقات اجتماعی شهر تهران و برگزاری سمینارعُمران سیستان و بلوچستان در اردیبهشت ۱۳۳۸و سپس بررسی تحولات اجتماعی ایران باهمکاری یونسکو و با شرکت بیش از٦۰ تن از پژوهشگران، کارشناسان و دستاندرکاران ایرانی و خارجی در آبان همان سال (ایضاً۳و۵) پایهاش کمی محکم شد. و با برگزاری سمینار شهر تهران در اردیبهشت سال ۱۳۴۱، که در نوع خود کمنظیر بود، علوم اجتماعی و کاربردهای آن در سطح وسیعی از جامعهی تحصیلکرده مطرح و شناخته شد وبا اقبال دستاندرکاران و مدیران دولتی مواجه شد. بهتدریج به صورت پیشنیاز برنامههای اجرائی و وسیله علمیِ شناخت مسائل، مشکلات ومعضلات اجتماعی بهطور اعم مطرح شد و کارهای تحقیقاتی زیادی به آن محول گردید(۶).
مؤسسه درهمان پنج سال اول فعالیت خود بهتدریج بر حسب ضرورت هفت بخش یا گروه تحقیقاتیِ دائر کرد. از آن جملهاند: جامعهشناسی شهری، جمعیتشناسی، جامعهشناسی روستائی، عشایری، روانشناسی اجتماعی، مردمشناسی وجامعهشناسی سیاسی یا تطبیقی ودرمقطعی کوتاه برنامهریزی منطقهای. این بخشهای مطالعاتی و تحقیقاتی تا دههی ۱۳۵۰ بیش از ۳۵۰ مطالعه و تحقیق درزمینههای جامعهشناسی، جمعیتشناسی، روانشناسی اجتماعی، امورروستائی و تعاونی و عشایری انجام دادهاند. گزارش هر یک از این مطالعات و تحقیقات در یک یا چند مُجلد به طور محدود منتشر شد و در اختیار کارفرمای مربوطه، مانند سازمان برنامه و بودجه، شرکت ملی نفت ایران، شهرداری تهران، وزارت نیرو، وزارت بهداری و وزارت صنایع و…قرار گرفت (بیش از۵۰ گزارش به زبان فرانسه یا انگلیسی منتشرشد).
همانطور که بیان شد، معمولاً این مطالعات وتحقیقات برای سازمان دولتی خاصی انجام می شد و لذا نتایج آن انتشار عمومی پیدا نمیکرد. فقط درچند نسخه (۱۵تا۲۰) تهیه میشد وبخشی از آن به کارفرمای تحقیق(درواقع صاحب کار) و چند نسخه ای هم به کتابخانهی مؤسسه و بخشهای تحقیقاتی و برخی از مقامات داده می شد. دیگرعلاقمندان می توانستند با مراجعه به کتابخانهی مؤسسه و یا بخش تحقیقاتی مربوطه از محتوای تحقیقات منتشر شده مطلع شوند. ازاین روی، پژوهشگر درانجام مطالعه و تحقیق از آزادی عمل زیادی برخوردار بود. البته مواردی هم پیش آمد که ساواک انتشاریافتههای مطالعه و یا تحقیقی را ممنوع کرد. برای نمونه، نتایج تحقیقات مربوط به “بررسی قیمتها، بازار و معاملات زمین شهری” و همچنین ” اجاره واجاره نشینی” ممنوع شد. این عمل ساواک کنجکاوی مردم راتحریک میکرد وبیشتر مایل میشدند از نتایج آن سر در بیاورند. راهش را هم معمولاً پیدا میکردند. با مناسب شدن شرایط، نتایج این دسته از تحقیقات هم بهنحوی انتشار یافتند. برای نمونه، معاملات زمین شهری، که با همکاری مؤسسهی انتشاراتی آنتروپوس انجام شد، در سال۱۳۴٩ /۱٩۷۰درپاریس انتشار یافت(ایضاً۱). یا بررسی مربوط به اجاره و اجاره نشینی درسال۱۳۵۷در تهران منتشر گردید.
از مجموعهی بیش از ۳۵۰ مطالعه و تحقیق حدود یکصد مطالعه و تحقیق مربوط به گروه جامعه شناسی شهری است(۲۴ گزارش از این ها به زبان فرانسه یا انگلیسی منتشر شد). دراین بخش، برای نخستین بار مطالعات و تحقیقات جامع با درکنارهم قراردادن متغیرهای مهم درگیر در ایجاد یک پدیده انجام شد. برای نمونه، میتوان از طرح جامع شیراز و طرح جامع شهر تهران نام برد. مطالعه و بررسی مربوط به فرش در مناطق و نواحی مختلف کشور، مطالعه و بررسی اجتماعی و اقتصادی حاشیهنشینان شهری، ارزشیابی طرح آزمایشی سوادآموزی تابعی( تابع شغل آموزش گیرنده)، که با همکاری یونسکو در دو منطقهی اصفهان و دزفول درمرحلهی آزمایشی قرار داشت نمونههائی ازکارهای این بخشاند. همچنین درسال۱۳۵۰ برای نخستین بار در ایران نویسنده این مقاله با همکاری دوتن از کارشناسان یونسکو(م. بازانی ولامتو بانگ) ودریک مطالعهی تطبیقی روش طولی Longitudina را به محک زدیم و با این روش سطح نگهداری سواد فارغالتحصیلان پیکار با بیسوادی وسوادآموزی تابعی پس ازسه و پنج سال فراغت از تحصیل را سنجیدیم(۷) یا در همین سال با مشارکت جان اسمیت–John Smith- (کارشناس اقتصادی سازمان ملل) هـزینهها و فایدهی سوادآموزی تابعی را مطالعه و گزارش آن رابه انگلیسی منتشر نمودیم(۸). بررسی روابط فئودالیته در گیلان، دولت و فئودالیته درایران که درسال ۱۳۴٩(۱٩۷۰) بهصورت کتاب در پاریس منتشر شد(ایضاً۱و۶)، بررسی مسائل اقتصادی و اجتماعی شهرسازی در تهران، نوسازی مناطق زلزلهزدهی بوئین زهرا و خراسان جنوبی، تهیهی اطلس تهران، بررسی طبقات اجتماعی- حرفهای جمعیت شهرهای ایران، نظر سنجی دربارهی جایگاه زنان و دختران در جامعهی ایران( به سفارش یونیسف)، بررسی علل وعوامل نارضایتی در طبقهی متوسط شهری، نمونههای دیگری ازعملکرد این بخش تحقیقاتی تا سال ١۳۵۷ می باشند.
کلیۀ این مطالعات و تحقیقات به سرپرستی استادان یا کارشناسانی چون پل وییی (فرانسوی)، فیروز توفیق، باقر پرهام، ابوالحسن بنی صدر، حسن حبیبی، منوچهرهزارخانی، غلامعباس توسلی، کاظم ایزدی، مصطفی نیرومند، مجید احسن، زهرا شجیعی وعباس خاقانی انجام شده اند(۹).
نمونهی دیگر، تحقیقات روستائی وعشایری است که در سال۱۳۳۸ با مأمور شدن پییر بسینه فرانسوی و سپس اُپـلن هلندی ازسوی یـونسکو به مؤسسه وبرگزاری سمینار عُمران سیستـان و بلوچستان در اردیبهشت سال۱۳۳۸و درخواست وزارت کشاورزی برای انجام یک سری تحقیقات عشایری- روستائی و با شروع بررسی اجتماعی و فرهنگی عشایر شاهســون پایه گذاری شد. این بخش نیز تا کنون بیش از یکصد و شصت مطالعه و تحقیق (هشت تا به زبان فرانسه یا انگلیسی)انجام داده است. از جمله مطالعات و بررسیهای این بخش میتوان به بررسی تعاونیهای چهار منطقهی روستائی ایران با همکاری مؤسسه تحقیقات اجتماعی سازمان ملل متحد(ایضاً۹)، بررسی دهکدههای گیلان ازطریق عکسبرداری هوائی، بررسی اجتماعی واقتصادی شانزده منطقهی روستائی ایران، بررسی شرکتهای سهامی زراعی در شش منطقه، بررسی بُنهبندی، ارزیابی نتایج اصلاحات ارضی، بررسی تطبیقی اعتبارات کشاورزی پیش و پس ازاصلاحات ارضی و مطالعه و بررسی مشکلات واحدهای زراعی یا بررسی اقتصادی و اجتماعی- فنی مرتعداری دراستانهای فارس و کهکیلویه وبویراحمد درده جلد نام برد.
کاظم ودیعی، مصطفی مهاجرانی، نادر افشار نادری، خسرو خسروی، پی یر بسنیه، منصور وثوقی، مصطفی ازکیا، حسین رئوفی ، اسماعیل عجمی، غلامحسین امیر شاهی، سید احمد علوی، منصور ستوده و منوچهر محسنی از جمله اعضای اصلی این بخش بودند.
یا در بخش تحقیقات عشایری، که در سال ۱۳۴۴ به خواست نادر افشار نادری به صورت یک بخش مستقل درآمد بیش از٦۰ مطالعه و پژوهش در زمینهی شناخت ایلات وعشایر ایران، مسائل ومشکلاتشان انجام شد (۸گزارش به زبان فرانسه یا انگلیسی). برای نمونه، بررسی اسکان عشایر، بررسی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایل شاهسون، مسائل مربوط به اسکان عشایر کوجرو دردشت مغان درپیوند با طرح کشت و صنعت مُدرن در آن منطقه، منوگرافی ایلات کُهکیلویه و بویراحمد(درهشت جلد)، تهیهی اطلس ایلات کهکیلویه و بویراحمد، بررسی اقتصادی واجتماعی و اصول سازمان ایل بختیاری، نظری به زندگی دهنشینان دشت مغان، تجمع سکونتی عشایر بختیاری، ابزار سنتی عشایر منطقهی مرکزی ایران وهمچنین تهیه فیلمهای مستند گلاب، مشک، بلوط وخرابههای دهدشت به کارگردانی نادر افشار نادری از جمله کارهای این بخش بودند(۱۰).
نادر افشارنادری، پییر بسینه، هوشنگ کشاورزصدر، محمدرضا حسینی کازرونی، جواد صفینژاد، الویا استرپو(Elevia Restrepo)، ویدا حاجبی، عباس بخشنده نصرت، علی رضوی، مسعود شفیق، مصطفی رحیمی، ایرج قدیمی، حسن پارسا، پرویز ورجاوند و فرهاد ورهرام، اودیل پویش از جمله همکاران این بخش بودند.
نمونه ی دیگر، بخش مطالعات جمعیت شناسی است. این بخش نیز با شروع فعالیت مؤسسه و استخدام جمشید بهنام و مأمور شدن ژان کلود شاستلن فرانسوی از طرف سازمان ملل فعالیت خود را آغاز نمود. از بدو تأسیس تاکنون بیش از٦۰ مطالعه و بررسی انجام داده و منتشر کرده است(سیزده گزارش به زبان فرانسه یا انگلیسی ). بررسی سرشماری تهران در زمان وزارت اعتضادالسلطنه، بررسی ساختمان سنی دربیست وچهار شهرستان ایران، بررسی کمشماری اطفال کمتر از یک سال در اولین سرشماری عمومی نفوس ومسکن درایران(۱۳۳۵)، مطالعه جمعیت ایران و تحولات آن، باروری زنان روستانشین در ایران، مهاجرتهای خارجی ایران، مطالعه شهرنشینی وشهرگرائی درایران، وبررسی رفتارها، نگرش وعقاید سوادآموزان، آموزشیاران و دستاندکاران مراکز سوادآموزی نسبت به مسائل جمعیتی در چهارجلد از نمونههائی ازکارهای این بخش بودند. جمشید بهنام، ژان کلود شاستلن، علی نقی کی ارسلان، مهدی امانی، حبیبالله زنجانی، محمد میرزائی، حبیبالله پیمان، اسداله معزی، محمود ستوده، شهلا کاظمی پور، اسماعیل مجدآبادی فراهانی از جمله اعضای اصلی این بخش بودند.
یکی دیگر ازبخشهای تحقیقاتی مؤسسه، بخش روانشناسی اجتماعی است که با شروع نظرسنجی دربارهی داوطلبان کنکور سراسری پذیرش دانشجو برای دانشگاهها (۱۳۴۲)توسط محمود صناعی عملاً شکل گرفت و تاکنون نزدیک به سی مطالعه و تحقیق انجام داده است. از آن جملهاند: بررسی تلویزیون در تهران، چگونگی گذران اوقات فراغت نوجوانان وجوانان شهر مشهد، مجموع مطالعات مربوط به معاودین عراقی وهمچنین راههای جذب آنان در جامعهی ایران در هشت جلد، بررسی و ارزیابی عملکرد سازمانهای رفاهی کودکان و جوانان درشهرستانهای مختلف و انجام مطالعه تطبیقی دراین باب، مطالعه و بررسی وضع زنان مطلقه شهر تهران.
مرتضی کتبی، باقرساروخانی، ویدا ناصحی، علی پورطائی، مرتضی ثاقبفر، حسین لاجوردی، احمد آقازاده و سلطان محمدی از جمله اعضای این بخش بودند.
نمونۀ دیگربخش جامعهشناسی تطبیقی است که با استخدام ژاکلین رودلف طوبی جامعهشناس امریکائی به عنوان هیئت علمی رشتهی علوم اجتماعی دائر گردید (سال۱۳۴٩). این بخش تا انقلاب و اخراج طوبی از دانشگاه به علتِ زن و امریکائی بودن جمعاً ۱٨مطالعه انجام داده و منتشر نمود (هشت گزارش به انگلیسی ). از آن جمله اند: نحوهی گذران اوقات فراغت کارمندان تحصیل کرده یا لیسانس و بالاتر و همسران آنان در چهار مرکز صنعتی، بررسی مسائل و مشکلات زنان بیوهی شهر تهران و بررسی عوامل سازش زنان بیوه با پدیدهی بیوهگی، مطالعه ی نقش زن در نظام اقتصادی ایران، مسائل بچهها درخانوادهی ایرانی، بررسی توسعه منطقهای در ایران.
ژاکلین رودولف طوبی، سیمین افقهی ، قمر پیله ور و مصطفی ابیانه از اعضای ثابت این گروه بودند.
دراینجا بجاست به طورخلاصه درباره بودجه مؤسسه و آنگاه کتابخانه و انتشارات آن اشارهای بکنیم.
۳-۱-۲-۴- بودجه وامکانات و تسهیلات
بودجهی مؤسسه از دو بخش شکل میگرفت: بودجهای که هر ساله در قالب بودجه عمومی دانشگاه تهران منظور میشد وبودجهی طرحهای تحقیقاتی.
بودجهای که هر ساله در قانون بودجه دانشگاه تهران لحاظ میشد، حقالتدریس مدرسان و حقوق ومزایای کادر رسمی وهزینههای عمومی و جاری مؤسسه را پوشش می داد و مبلغ بسیار ناچیزی نیز به تحقیقات اختصاص داده می شد.
بودجهی تحقیقاتی- درواقع، هزینههای مؤسسه عمدتاً از محل بودجهی طرحهای تحقیقاتی ارجاعی تأمین می شد.
نظر به اینکه برخی از مقامات تصمیم گیرنده به ضرورت انجام تحقیقات اجتماعی پی نبرده بودند و به آن باور نداشتند ، نظام روابطی حاکم برایران، به ویژه از دههی دوم ۱۳۴۰ درارجاع طرحهای تحقیقاتی به مؤسسه نقش پر رنگی پیداکرد. درمواردی که نراقی مدیر مؤسسه روابط خوبی با طرحدهندگان، علیالخصوص مقامات سازمان برنامه و بودجه، که تصویب طرحهای تحقیقاتی سازمانهای دولتی را به عهده داشته است وبودجهی آن را تأمین میکرد و یا ارتباط خوبی با سایرتصمیمگیران داشته بخش تحقیقاتی مؤسسه پول بیشتر داشت و فعالتربود. همچنین زمانی که مثلاً رابطه امیرعباس هویدا نخست وزیر با نراقی تیره بوده ارجاع طرحهای تحقیقاتی به مؤسسه با مشکل جدی مواجه میشد وبخش تحقیقات مؤسسه از فعالیت باز میماند یا فعالیتش به نحوی کُند میشد که برای پرداخت حقالزحمه محققان خود لنگ می زد. و باز با استعفای نراقی ومنصوب شدن مثلاً فیروز توفیق به سمت مدیر مؤسسه به دلیل روابط خوبی که با برخی مدیران دولتی، به ویژه سازمان برنامه و بودجه داشته و نخست وزیر هم در ارائه طرح به مؤسسه مخالفتی نداشته، دوباره فعالیت تحقیقاتی مؤسسه رونق میگرفت.
رویهی دیگر که در این نظام روابطی در تصویب و یا تآمین بودجهی تحقیقاتی مؤسسه به کار میرفت، جلب حمایت وهمکاری مدیران و یا برخی ازکارشناسان ارشد صالح و کارآمد بعضی از سازمانهای طرح دهنده برای تدریس یا تحقیق درمؤسسه بود. رویهای که در گرفتن طرحها نیز غالباً مؤثر میافتاد.
دراینجا برای روشن شدن مطلب باید اضافه کنیم که صلاحیت تدریس این نوع مدرسین نیز، همانند دیگر مدرسین حقالتدریسی درگروه آموزشی مربوطه مطرح و درصورت تصویب شدن اجازهی تدریس صادر می شد. نمی توان به ضرس قاطع گفت که سیستم روابطی دراین نوع گزینشها نقشی نداشته است. ولی به جرئت می توان گفت که نقش آن تا سال ۱۳۵۷ بسیار کمرنگ بوده است. مخصوصاً که دانشجویان، به ویژه فوق لیسانس نه تنها از معلم ضعیف استقبال نمیکردند بلکه معمولاً نظرشان را هم منعکس و به نوعی کلاس او را تحریم میکردند. روش دادن نمره قبولی به شاگردان ضعیف هم بیش از یک یا دوترم کارائی نداشت.
آن دستهای هم که به خدمت طرح تحقیقاتی درمیآمدند موظف میشدند درچارچوب مقررات طرحِ مقید به زمان تکلیف محوله را انجام دهند. البته گهگاهی مدیر مؤسسه به این نوع محققان تحقیق غیرمیدانی مستقلی ارجاع میکرد که خیلی مقید به زمان نبود.
دراین جا باید به یک نکتهی دیگری هم اشاره نمود. مؤسسه درمواقعی- بهویژه از بدو تأسیس تا ایجاد دانشکده علوم اجتماعی- مفر و راه فراری بود برای برخی از تحصیلکردگان مغضوب حکومت، متخصصانی که ساواک با تدریسشان در دانشگاهها مخالفت می کرد نظیر باقر پرهام ولی با اشتغالشان درکارهای تحقیقاتی مؤسسه مخالفتی نداشته و یا برخی از شخصیتهای اهل سیاستِ علاقمند به مسائل اجتماعی- سیاسی. این دسته با دریافت حقالزحمهای ناچیز به طور نیمهوقت یا تماموقت درمؤسسه اشتغال می ورزیده و غالباً مطالعه و بررسی بر روی اسناد و مدارک را بهعهده میگرفتهاند. ازآن جملهاند: منوچهرهزارخانی، مجید حق شنو، حسن حبیبی، ابوالحسن بنی صدر، ویدا حاجبی، غلامحسین ساعدی، مصطی شعائیان و…
۳-۱-۲-۵- کتابخانه
یکی دیگر از کارهای مهم و با ارزش مؤسسه از بدو تأسیس ایجاد و توسعه ی کتابخانه بود. پایۀ آن در سال۱۳۳۷ با انتقال هوشنگ دادار از دانشکدهی ادبیات به مؤسسه ریخته شد. درواقع، کتابخانه مؤسسه با صفر کتاب شروع به کار کرد. اولین سری کتاب و نشریات را دکترصدیقی به مؤسسه اهداء نمود (۱۱) وسپس بهتدریج و با اهداء، خرید، ترجمه وتألیف کتب به شمار کتابهای آن افزوده شد. هم اکنون بر طبق آمار دانشگاه تهران درسال جاری کتابخانهی مؤسسه و بعداً دانشکده علوم اجتماعی نزدیک به١۶٠هزار جلد کتاب فارسی و کتاب لاتین(۱۲۱٨۴۰ فارسی و۳۴۷۱۲ لاتین)، بیش از ١۵٠عنوان مجله فارسی و لاتین و نزدیک به٣٠٠٠ جلد پایان نامه لیسانس، فوق لیسانس و دکتری (١۲جلد) برای استفاده علاقمندان در اختیار دارد و به سیستم کامپیوتری مجهز است و برطبق آخرین آمار(ایضاً۱۱)هماکنون بیش از۲۵۰۰۰ جلد از کتب نفیس دانشکده به صورت الکترونیکی ( دیجیتال) نگهداری می شود.
۳-۱-۲-۶- انتشارات
۳-۱-۲-۶- ۱-کتب
۳-۱-۲-۶- ۱- همانطور که اشاره شد، یکی از مشکلات رشتهی نو پای علوم اجتماعی در سالهای اولیه کمبود منابع علمی به زبان فارسی بود. این کمبود با کوشش استادان و دیگر علاقمندان اهل قلم در ترجمه و تألیف کتب درسی به فارسی و انتشارآن از دو طریق( انتشارات دانشگاه تهران و بخش خصوصی) به تدریج کاستی گرفته است. برای نمونه، تنها از طریق انتشارات دانشگاه تهران تا قبل از انقلاب نزدیک به ١٠٠ جلد کتاب درسی یا کمک درسیِ علوم اجتماعی( تألیف یا ترجمه) ومنتشر شد. پس از انقلاب و با وقفهای کوتاه، روند ترجمه یا تألیف کُتب درسی در زمینهی علوم اجتماعی با فراز و نشیب ادامه یافته است.کتب
۳-۱-۲-۶-۲- انتشارات دورهای
مجلهی «نامه علوم اجتماعی» که از سال ۱۳۴۷ به سردبیری داریوش آشوری فعالیت خود را آغاز نمود، کماکان به صورت فصلنامه و زیر نظر یکی از اساتید فعال دانشکده منتشر می شود.پس از انقلاب، علاوه بر«نامه علوم اجتماعی» نشریاتی به صورت ماهنامه، دوماهنامه، فصلنامه وگاهنامه نظیر خانه تو،، تعاونگران جوان، سه نقطه، قلم سبز و الدوز انتشار یافتهاند(ایضاً۱۲).
۳-۲- دانشکده علوم اجتماعی
دراین بخش و در ادامهی بحث و برای شناخت بهتر تحول علوم اجتماعی در ایران، ایجاد وگسترش نخستین دانشکدهی علوم اجتماعی در ایران را اندکی بیشتر بازشکافی می کنیم.
اقبال روز افزون به علوم اجتماعی و فزونی شمار استادان و مدرسین دروس جامعهشناسی، جمعیتشناسی، انسانشناسی، روششناسی و تعاون و امور روستاها ونیزکاهش کمبود کتب درسی تشکیل دانشکدهای مستقل در دانشگاه تهران را ضروری گردانید. شورای دانشگاه تهران ایجاد دانشکده علوم اجتماعی و تعاون را با ادغام رشته علوم اجتماعی دانشکده ادبیات و علوم انسانی، مؤسسه مطالعات وتحقیقات اجتماعی و مؤسسه آموزش وتحقیقات تعاون، که درسال ۱۳۴٦ با درایت وکوشش کاظم ودیعی و به منظور تربیت مدیران شرکتهای تعاونی و انجام تحقیقات در زمینههای تعاونی و امور روستائی تأسیس گردیده بود، تصویب کرد(اوائل سال۱۳۵۰). اساسنامه و آئیننامهی لازم توسط جمشید بهنام، صدیقی و سایر اعضای گروه آموزشی علوم اجتماعی دانشکده ادبیات وعلوم انسانی نوشته شد ومراحل قانونی خود را طی نمود و در ساختمان نگارستان سابق – محل استقرار مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی- با چهار گروه آموزشی جامعهشناسی، جمعیتشناسی ، انسانشناسی و تعاون، یک معاونت و واحدهای امور آموزشی، دانشجوئی، اداری و مالی با١۷عضو علمی تمام وقت -اکثراً تحصیلکردهی اروپای غـربی- تأسیس شد و از سال تحصیلی ۱۳۵۱-۱۳۵۲ دانشجو پذیرفت. مؤسسات مطالعات و تحقیقات اجتماعی و تحقیقات تعاونی به صورت دو بازوی دانشکده، انجام تحقیقات بنیادی و کاربردی را به عهده گرفتند. سپس، درسال ۱۳۸۰ مرکز مطالعات و تحقیقات زنان نیز تأسیس شد و به عنوان بازوی تحقیقاتی دیگر دانشکده در آمد و مطالعه و بررسی درباره مسائل زنان را به عهده گرفت.
ریاست دانشکده را جمشید بهنام پذیرفت و به پیشنهاد گروههای آموزشی دانشکده و تصویب جمشید بهنام وریاست دانشگاه تهران غلامحسین صدیقی به مدیریت گروه آموزشی جامعه شناسی، مهدی امانی به مدیریت گروه آموزشی جمعیتشناسی، محمود روح الامینی به مدیریت گروه آموزشی انسانشناسی و سهراب بیدارمغز به مدیریت گروه آموزشی تعاون برگزیده شدند . اسعد نظامیناو به معاونت دانشکده ، کاظم ایزدی به سرپرستی امور آموزشی، نادر افشارنادری به سمت ریاست مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی وغلامرضا سلیم به ریاست مؤسسه تحقیقات تعاونی منصوب شدند(۱۲).
پس از انقلاب، دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور با استفاده از بند یازدهی پیام نوروزی سال۱۳۵۹ آیتالله خمینی و تأکید او بر ضرورت ایجاد “انقلاب اساسی در دانشگاههای سراسر کشور”، “تصفیه اساتید مرتبط با شرق وغرب”و “تبدیل دانشگاه به محیطی سالم برای تدریس علوم اسلامی”(۱۳) به مدت حدوداً سه سال تعطیل شدند.
دردورهی فترت دانشگاهها و مراکزآموزش عالی (۱۳۵۹تا۱۳۶۲)، سمیناری نهماههای زیر نظر آیتالله محمدتقی مصباحیزدی و به قصد ایجاد همبستگی بین حوزه و دانشگاه، در واقع بین استادان رشتههای علوم انسانی و اجتماعی دانشگاهها و سایر مراکز آموزش عالی و مدرسین حوزههای مذهبی و همچنین شناخت محتوای درسی این علوم و به اصطلاح اسلامی ومصلحتی کردن آنها و بالاخره تفهیم انقلاب اسلامی و ضرورتهای آن به اعضای هیئت علمی این واحدها (به جزاستادانی که تا آن تاریخ اخراج یا اجباراً بازنشسته شده بودند) در قم تشکیل شد. از دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، به جز فقط حدود ٦ نفر، یعنی منوچهرراد، اصغر شیرازی، حسین ادیبی، عبدالحسین نیکگهر ونگارنده وشاید یکی دونفر دیگر سایر اعضای هیئتعلمی ثابت و تمام وقت این دانشکده دراین سمینار شرکت کرده اند. همین شرکت نکردن در این سمینار بهانهای مضاعفی شد برای اخراج برخی دیگر ازاستادان باقیمانده. درنهایت بخش عمدهای از استادان (حدود۴٠درصد) این دانشکده (برای نمونه بیش از نیمی ازاعضای هیئت علمی گروه آموزشی جامعهشناسی)، به بهانههای داشتن تـفکرغربی، یا نداشتن بینش اسلامی و یا متعهد نبودن به نظام حکومتی و شرکت نکردن در سمینارمورد بحث یا داشتن پستهای مدیریتیِ حساس در دوران پیش از انقلاب و نظایر آن، بهاصطلاح پاکسازی و از دانشگاه اخراج و یا از تدریس در مراکز آموزش عالی محروم یا بازنشسته شدند .
پس ازبازگشائی دانشگاهها و مراکز آموزشعالی درسال تحصیلی ٦۳-۱۳۶۲و تصویب مقررات جدید آموزش عالی، دانشکده علوم اجتماعی با محتوای بازسازی وبه اصطلاح اسلامی شده با ٣گرایش: پژوهشگری، دبیری وتعاون درسطح کارشناسی ویک رشته جامعهشناسی درسطح کارشناسی ارشد وبا اعضای هیئت علمی ای که از این فیلتر عبورداده شده بودند واستخدام تعدادی از فارغالتحصیلان دوره تربیت مدرس آغاز به کار نمود.
هماکنون برطبق آخرین گزارش دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران (ایضاً۱۲)، این دانشکده با ۸ گرایش کارشناسی، ۶ گرایش کارشناسی ارشد و۴گرایش درسطح دکتری به شرح زیر دانشجو میپذیرد:
۱-جامعه شناسی : درمقطع کارشناسی با گرایشهای پژوهشگری علوم اجتماعی و دبیری علوم اجتماعی، در مقطع کارشناسی ارشد با گرایشهای جامعهشناسی و پژوهشگری و در مقطع دکتری با گرایش جامعهشناسی فرهنگی و نظری دانشجو می پذیرد.
۲- انسانشناسی : این گروه در هر چهار شاخه اصلی این رشته ( انسانشناسی فرهنگی و اجتماعی، انسانشناسی زیستی، انسانشناسی باستانشناختی وانسانشناسی زبانشناختی ) درمقاطع کارشناسی ارشد دانشجو می پذیرد
۳-جمعیت شناسی : در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری با گرایش جمعیتشناسی دانشجو می پذیرد.
۴- تعاون : درمقطع کارشناسی با گرایش تعاون و درمقطع کارشناسی ارشد با گرایشهای تعاون و رفاه اجتماعی، برنامهریزی و رفاه اجتماعی دانشجو می پذیرد .
۵- ارتباطات اجتماعی : در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد با گرایش ارتباطات اجتماعی دانشجو می پذیرد .
٦-توسعه روستایی: درمقطع کارشناسی ارشدبا گرایش توسعه روستایی دانشجومیپذیرد .
پس از انقلاب، گسترهی آموزش عالی رشتههای علوم اجتماعی تداوم شتابانی داشته است. اکنون علاوه بر این دانشکده و رشتههای علوم اجتماعی دانشگاه آزاد، درکل کشور حدود ۱٨ دانشگاه و دو گروه آموزشی به آموزش و تحقیق درعلوم اجتماعی و انسانی درسطح عالی می پردازند(۱۲).
۳-۲-۱ کادر علمی
در پایان باید اضافه کرد که درسالهای اولیهی تشکیل دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بارعلمی دانشکده به دوش سه دسته از مدرسین به شرح زیرقرارداشت. باراصلی به دوش اعضای هیأت علمی تماموقت بوده است. علاوه براستادانی که در بالا ذکر شد،غلامعباس توسلی، منوچهرراد، خسروخسروی، باقرساروخانی، مرتضی کتبی, ویدا ناصحی، فرنگیس اردلان، اصغر شیرازی،حسین مشهور، فرهنگ هلاکوئی ، سیاوش امینی، استپانیانس، جلیل دهقانی، فریدون اسکوئی، حمید انصاری، پرویز شیرانی، حبیبالله زنجانی، دولو قاجار، بهزاد کشاورزی، مهدی ثریا، ظفردخت اردلان, اصغرعسکری، محمدعلی یوسفی زاده، حشمتالله طبیبی، لینا ملکمیان، منوچهر صبوری کاشانی و محسن ثلاثی، حسین جلالی ،جواد صفینژاد و نخشب(جمعاً بیش از ۵۷ تن ) از جمله اعضای هیئت علمی تماموقت دانشکده بودند. به جز ۶ نفر آخر بقیه تحصیلات عالی در سطح دکتری داشته و مدرک خود را از دانشگاههای اروپائی(حدود۷٠درصد) یا امریکائی و دیگر کشورها (از جمله هندوستان)اخذ کرده بودند. لازم به ذکر است، آنانی که پس از تشکیل دانشکده به استخدام دانشگاه تهران درآمدند نیز پس از تصویب صلاحیت علمیشان (برپایهی ضوابط و مقررات دانشکده و دانشگاه تهران )ازفیلتر سازمان اطلاعات و امنیت کشور- ساواک- هم عبور کرده بودند.
با بیان دیگر، پیش از انقلاب دربررسی صلاحیت علمی متقاضی استخدام هیئت علمی نقش سیستم روابطی بسیار کمرنگ و صلاحیت علمی فرد متقاضی ملاک عمل بوده است. بدین معنی که پروندهی متقاضی پس از عبور از فیلتر سخت گزینش هیئت علمی در سطح دانشکده(مطالعهی تز دکتری و اظهار نظر مثبت حداقل سه نفر از استادان گروه آموزشی مربوطه، سپس تصویب صلاحیت علمی او در شورای گروه مربوطه و درمواردی حداقل یک ترم تدریس آزمایشی و بالاخره تصویب صلاحیت علمی او در شورای دانشکده) به دانشگاه تهران فرستاده می شد. دانشگاه از ساواک استفسار می کرد و در صورت عدم مخالفت ساواک حکم لازم صادر می شد.
اگر ساواک با استخدام یک نفرمخالفت می کرد حکمی صادر نمیشد. نمونهی بارز آن شاپور راسخ وباقر پرهام هستند که ساواک با استخدامشان به عنوان عضو هیئت علمی تماموقت موافقت نکرد. درنتیجه شاپورراسخ ،که به روایتی نخستین بار علم جامعه شناسی را به ایران آورد و از بدو تأسیس مؤسسه درآن تدریس وتحقیق می کرد ، مورد علاقهی دانشجویان بود وهرگز تدریس را رها نکرد- حتا در زمانی که معاون سازمان برنامه و بودجه و یا رئیس مرکز آمارایران بوده- به دلیل بهائی بودن و باقر پرهام بدون قید دلیل نتوانستند به هیئت علمی تمام وقت دانشکده بپیوندند.
جزیک مورد استثناء که شخصی ازاعضای هیئت علمی تماموقت یکی ازدانشگاههای شهرستانها،به علت گرفتاریهای خانوادگی و بدون گذراندن مراحل استخدامی مورد بحث به دانشکده منتقل شد.
دسته دوم مدرسین را برخی از استادان دانشکدههای دیگر نظیر سعید نفیسی ، مجتبی مینوی و یحیی مهدوی، امیرحسین جهانبگلو، حسن گنجی، حسین کاظم زاده و.. شکل میدادند
دسته سوم مدرسین حقالتدریسی بودند. اشخاصی نظیر شاپورراسخ، احمد اشرف، عباسقلی خواجه نوری، خداداد فرمانفرمایان، ابوالقاسم قندهاریان، علی مدنی، سیروس آرین پور وامیر حسین آریان پور، فرخ امینزاده در این دسته قرار می گرفتند. این افراد با تصویب گروه آموزشی مربوطه و شورای دانشکده تدریس یک یا چند درس ، غالباً در دورهی کارشناسی ارشد را می پذیرفتند.
گفتیم کارشناسی ارشد ونه دکتری. چون تا پیش از انقلاب دانشکده علوم اجتماعی با این استدلال که هنوز استاد کافی برای تدریس در دوره دکتری ندارد، دورهی آموزش در سطح دکتری دائر نکرد.
پس از انقلاب با استخدام برخی از فارغالتحصیلان مرکز تربیت مدرّس و نیز استخدام برخی از فارغالتحصیلان خارج از کشور، که بعد از انقلاب مراجعت کرده و از فیلتر گزینش حکومتی عبور کرده بودند و نیز برخی از مقامات و کارشناسان متعهد به انقلاب و بالاخره با مدد گرفتن از اعضای هیئت علمی دانشکدههای دیگر سعی شده کم بود کادر آموزشی، لااقل از نظر کمیت جبران شود. هم اکنون برطبق آخرین آمار در دسترس(ایضاً۱۲) ۵۵ تن کادرعلمی تماموقت دانشکده به کمک استادان دانشکدههای دیگر، برخی ازمقامات، صاحبنظران و دستاندرکاران حقالتدریس بگیر امر آموزش درسطوح کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری را بهعهده دارند.
کتابشناسی
۱- جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال دمکراسی. خسرو شاکری. انتشارات اختران ،۱۳۸۴
– ترقیخواهی در تاریخ معاصر ایران . بهزاد کشاورزی. سایت عصرنو.۲۰۱۰ م
– نظری به تحقیقات اجتماعی در ایران. احسان نراقی.سال ۱۳۷۹
۲-اساسنامهی وآئین نامهی مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی. سال۱۳۳۷
۳-گزارش دکتر صدیقی به ریاست دانشکدهی ادبیات. اخبار دانشکده ادبیات. شماره۲سال هفتم. دی۱۳۳۸
۴- یاد نامه استاد غلامحسین صدیقی. پرویز ورجاوند. انتشارات علمی. ۱۳۷۲
۵- رشد جمعیت و نیازهای ناشی ازآن. شهلا کاظمی پور. نامۀ علوم اجتماعی. دورۀ۱۴ شمارۀ۱۴
-علوم اجتماعی، گرایشهای فکری ومساله ی توسعه ایران . جمشید بهنام. مجلۀ تحقیقات ایران شناسی. سال پانزدهم شماره دو سال ۱۳۷۶
– گزارش مقدماتی طرح سوادآموزی تابعی. مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی سال۱۳۵۰
۶-گزارش سمینار درباره مسائل اجتماعی شهر تهران. مجله ی دانشکدهی ادبیات. شماره چهار ، سال نهم ۱۳۴۱
-Encyclopædia Iranica.Institute for Socials studies and Researches: Kazem Izadi 2004
۷- فراگیری ونگهداری سواد. کاظم ایزدی. جلد اول نشریه ی شماره دو آذر۱۳۵۰
8-Acosts- Effectiveness Report. Kazem Izadi- Lohn Smyth. Institute for Social Stadies and Researches. dec 1971
۹-گزارش عملکرد بخشهای تحقیقاتی مؤسسه . باقر پرهام -سال۱۳۴۹
-گزارش عملکرد بخشهای تحقیقات شهری، جمعیتشناسی، روستائی، روانشناسی اجتماعی وبخش عشایری . مؤسسه مطالعت وتحقیقات اجتماعی . سال۱۳۵۴
-فهرست تحقیقات وانتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی از سال۱۳۳۷تا۱۳۵۸
۱۰-گزارش عملکرد بخش تحقیقات عشایری سال۱۳۵۴ وفیلمهای بلوط ،مشک و…
۱۱-کتابخانۀ دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران. هوشنگ دادار مؤسس کتابخانه . دائره المعارف آزاد ویکیپدیا۱۳۹۰
۱۲-راهنمای دانشکده علوم اجتماعی و تعاون سال۱۳۵۲
-Sociology in Iran,by a.a.mahdi and a.lahsaeizadeh,Middle eastern series no.27 ,jahan book,1992
– دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران.ویکی پدیا
– انجمن جامعه شان ایران بررسی موانع جامعه شناسی در ایران
HYPERLINK “http://www.anjomanelmi-oe.blogfa.com/post/12-“http://www.anjomanelmi-oe.blogfa.com/post/12
-یادمان هفتادمین سال تأسیس دانشکاه تهران . مصاحبه با جمشید بهنام، محمود روح الامینی، اصغر عسکری خانقاه، سیمین افقهی. شناسان سال۱۳۸۳
۱۳- انقلاب اسلامی در دانشگاههای سراسر کشور. مرکز اسناد انقلاب اسلامی. آذر ماه ۱۳۶۴.
. کاظم ایزدی تحصیلات عالی خود در رشته جامعه شناسی را در دانشگاه تولوز فرانسه درسطح دکتری به پایان رسانید و به عضویت هیئت علمی رشته جامعهشناسی دانشگاه تهران درآمد. حدود دو سال مسئولیت ارزشیابی طرح سوادآموزی تابعی که از سوی یونسکو در دومنطقه ایران به آزمایش گذارده شد را به عهده داشته و چندین پژوهش در این زمینه انجام داده است. بیش از۵سال ضمن تدریس به عنوان مسئول بخش تحقیقات جامعهشناسی شهری به کارهای تحقیقاتی نیز اشتغال داشته است. دوبار مسئولیت معاونت دانشکده علوم اجتماعی را به عهده گرفت. یک سال در مرکز آموزش تطبیقی دانشگاه شیکاگو به عنوان استاد مدعو به تدریس و تحقیق اشتغال داشته است. پس از انقلاب سرپرستی مؤسسه را پذیرفت و شرایط را برای تحقیق مناسب ندید و کنار کشید. در سال۱۳۶۲ ممنوعالتدریس و از دانشگاه اخراج شد.از سال ۱۳۶۷به مدت پنج سال مسئولیت فنی طرح جامع توسعه اقتصادی و اجتماعی روستاهای استان همدان رابه عهده گرفت وسپس بررسی شبکه شهرهای مهم کشوردر طرح کالبدی ملی را سرپرستی وهدایت کرد. مدیریت پروژه ملی گازرسانی به روستاهای کل کشور از جمله کارهای تحقیقاتی او در دهههای ۶۰-۱۳۷۰است.
ترجمه کتابهای روش تحقیق در علوم اجتماعی، تفکر آماری و دمکراسی پساتوتالیتر و انتشار چندین مقاله در حوزهای تخصصی خود را نیز در کارنامه خود دارد.
منبع: شماره نخست مجله آزادی اندیشه